‏نمایش پست‌ها با برچسب طراحی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب طراحی. نمایش همه پست‌ها

پنجشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۹۰

اژدهای بستنی خور



تقویم دانه آب سال 1391

پنجشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۰

خروس کوکی




این دو تصویر را برای تقویم گل و مرغ وخروس سال 1391 نشر نظر کار کردم
دوستان عزیزم از شما می خواهم بپرسم به عنوان مخاطب کدام تصویر را انتخاب می کنید ؟

یکشنبه، دی ۱۸، ۱۳۹۰

سلف پرتره


این تصویر " سلف پرتره " من است
اشیائی را که دوست دارید و یا باهاشون همزاد پنداری می کنید و یا گمان می کنید آن شی می تونه بخشی از وجود شما باشه روی صفحه اسکنرتان بگذارید و یک تصویر آ چهار بسازید , این می تونه سلف پرتره شما باشه.
شما به یک بازی دعوت هستید .

سه‌شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۰

كليله و دمنه

اين تصوير را براي كتاب كليله و دمنه كار كردم
نمي دونم چند وقته اينجا نيمدم
اما دلم براي اينجا و دوستاني كه هميشه به اينجا سر مي زدن تنگ شده سعي مي كنم پس از اين بيشتر باشم خصوصا كه ديگه فيس بوق نيستم
دوستان سلام
من برگشتم
فقط يادم رفته پس ورد اينجا چطور مي تونستم عوض كنم !؟ ساسان كمك :)‌اگه هستي هنوز


سه‌شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۹

خاله سوسکه


یه اسم خوب و خوشگل
یه اسم بگو که اسم باشه ، جادو کنه ، طلسم باشه
به رنگ گندمیم بیاد . به چشم بادومیم بیاد . صدام کنی خوشم بیاد
بهار بشه ، نسیم بیاد


پ.ن : شهر قصه ، بیژن مفید

یکشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۹

زیانکارترین مردم



زیانکارترین مردم کسانی هستند که در خیالات خود زندگی می کنند . قرآن سوره مریم آیه (‌؟‌)‌
من عاشق دراز کشیدن روی مبل و خیالبافی کردن هستم
دو سال پیش وقتی این جمله را با نام سوره کنار این تصویر نوشتم به خودم گفتم : من از زیانکارانم
خداوند همه چیز را از خیال خلق کرده است
امروز در حالی این تصویر را منتشر می کنم که برای پیدا کردن شماره آیه به سراغ قرآن رفتم اما چنین آیه ای وجود نداشت !

گاهی فقط یک جمله است


از کل یک کتاب 217 صفحه ای . داستان خوب وتاثیر گذاری است اما فقط خوب , ولی یک جمله است که تا اعماق وجود آدم نفوذ پیدا می کند , ته نشین شده و هیچ گاه پاک نمی شود . کل داستان را ممکن است فراموش کنیم اما آن جمله نه !
سومین خط از پاراگراف دوم صفحه 95 :
" زخمها بسته می شوند . آدمی که تف کرده بود , تفش به دهانش بر می گشت "


پنجشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۹

كبوتر با كبوتر ؛ باز با غاز



تصوير سازي براي كتاب



چهارشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۹

پرنده ی آبی




پرنده ای آبی در قلبم است که
می خواهد بیرون بیاید
ولی من با او خیلی سخت گیرم
می گویم : همان جا بمان
نمی گذارم کسی ببیندت

پرنده ای آبی در قلبم اسست که
می خواهد بیرون بیاید
ولی من روی سرش ویسکی می ریزم
و دود سیگار به خوردش می هم
فاحشه ها و مشروب فروش ها و مغازه دارها
نمی دانند که پرنده آن جاست


پرنده ای آبی در قلبم است که
می خواهد بیرون بیاید
ولی من با او خیلی سخت گیرم
می گویم :همان جا بمان
می خواهم اوضاع زندگی ام را خراب کنی ؟
می خواهی کارهایم را به هم بریزی ؟
می خواهی فروش کتاب هایم را در اروپا کم کنی ؟

پرنده ای آبی در قلبم است که
می خواهد بیرون بیاید
ولی من باهوش تر از آنم که فکر می کنید
فقط شب ها به او اجازه ی بیرون آمدن می دهم
وقتی همه خواب اند
به او می گویم :‌می دانم که آن جایی ، پس ناراحت نباش
بعد دوباره سر جایش می گذارم
ولی وقتی در قلبم است کمتر می خواند
هنوز نگذاشته ام کاملا بمیرد
راز پنهان مان را با هم به رخت خواب می بریم
واین برای گریاندن یک مرد بس است
اما من گریه نمی کنم
شما چطور ؟


شعر بالا یکی از بهترین اشعار چارلز بوکفسکی شاعر و نویسنده مورد علاقه من است
اگر تا به حال از چارلز بوکفسکی کتابی نخوانده اید پیشنهاد می کنم لذت خواندن کتابهای پایین را از خودتان دریغ نکنید
- سوختن در آب غرق شدن در آتش ، ترجمه پیمان خاکسار ، نشر چشمه ، تابستان 1387
- عامه پسند ، ترجمه پیمان خاکسار ، نشر چشمه ، تابستان 1388
- هالیوود ، ترجمه پیمان خاکسار ، نشر چشمه ، بهار 1389
دوست دارم اشعار بوکفسکی ، داستانهای براتیگان و نویسند ه ها یی که فضای داستان هاشان را دوست دارم تصویر سازی کنم .

دوشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۹

عزیز از دست رفته

هنگامی عزیزی را از دست می دهید
بجای مکیدن ابزار خاطرات همه آنچه راکه باقی مانده ...... بخورید
باشد که قوی و رستگار شوید

پنجشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۸

بانوی بهار و تابستان






یکشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۸

باله کلید ها


شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۸

بووووووووووق




حالش خوب نیست ،‌ دوز قرص هاشو اشتباهی خورده ، تازه از بیمارستان مرخص شده

چهارشنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۸

فیل حرامزاده


مادر این فیل با یک هشت پا ، یک حشره نا شنا خته ، یک گربه گر ، یک طاووس پیر و چند موجود دیگر که من خبر ندارم خوابیده این هم نتیجه اش

یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

jumping


چهارشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۸

روز احمقها


دیشب از آسمان بستنی متری با طعم توت فرنگی می بارید

امروز یک روز عادی است

دوشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۸

پنجشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۸

ابر مرده


می توانستم خوشبخت باشم مثل بند بازی که نیروی جاذبه را باور نداشت *

* پ. ن :‌ معراج

پنجشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۸

همزاد

این فقط یک نفر است

سه‌شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۸

صلیب