یکشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۸

یک شیطان کو چک روی بالکن ایستاده بود

یک شیطان کو چک روی بالکن ایستاده بود
با شنل شرمن قرمز
و
دستها وگردن سفید و ظریف
روی صورت اش تا زیر لب ماسک سیاه داشت
فقط چا نه اش دیده می شد
ظریف و سفید بود
یک جور سفید مهتابی

بدون حرکت روی بالکن ایستاده بود
مد تها

خیره شده بود به

آب درون تشت لبه حصار بالکن
بالا خره حرکت کرد

کفش هاش را مدتها در آب گذاشته بود
تا لکه های خون به خوبی پاک شوند
کفش ها را به دقت پاک کرد
به پا کرد و درسیاهی شب
لا به لای شاخه های در ختان چنار نا پدید شد .
پ. ن : لطفا تصویرش را خودتون تصور کنید چیزی نداشتم که بکشم ، دروغ گفتم نمی دانم شاید هم کشیدم یه روز

۳ نظر:

  1. یعنی کفشها از شب قبل داشتند خیس می خوردند تو آب یا اینکه خونها مال امشب بود ؟
    اگه مال امشب بود که چرا دوباره رفت بیرون چه خبره مگه ؟
    اگر هم مال دیشب بود که چرا کار دیشب رو نگه داشته بود برای امشب که عجله ای بشه همه کارها ، همون دیشب باید می شست کفشها رو ...

    پاسخحذف
  2. این یک Widget هستش که برای کامنت دادن و Reply و ...
    http://www.widgetbox.com/widget/comments
    توی این صفحه سمت راست بالا ، یک دکمه سبز بزرگ هست روش نوشته
    " GET WIDGET " ،
    زیر اون دکمه روی لوگوی "بلاگر" کلیک کن ( لوگو شکل یک B است )، خودش اتوماتیک صفحه Sign In بلاگر رو میاره و وقتی Sign In شدی ، نصبش میکنه .
    بعد از نصب میتونی توی بلاگر در قسمت
    " Layout " ---> " Page Elements "
    جای Widget رو عوض کنی .
    من نصب کردم ولی جای مناسبی توی صفحه براش پیدا نکردم ، برش داشتم . ولی کار کرد .

    پاسخحذف
  3. دوست داريم تصور كنيم. اما شما كارمان را آسان كنيد و بكشيد :-))

    پاسخحذف

می نویسم که فراموش نکنم