یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

jumping


شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۸

تکه پازل

یه تکه پازل روی پیاده رو افتاده
خیس شده زیر بارون
شاید یه دکمه آبی باشه روی کت زنی که
توی لنگه کفش ، زندگی می کنه
شاید لوبیای سحر آمیز باشه
شاید چین و وچروک قرمز یه لباس مخملی قرمز باشه
شاید یه گاز کو چولو از سیبی باشه که
نا مادری سفید برفی بهش داد
شاید تور عروس باشه
یه شیشه با چند تا جن بد جنس توش
شاید چند تار موی کوتاه باشه
رو شکم "‌بو بو " خرسه
شاید یه تکه از قبای " جادوگر غربی "‌باشه
که مثل یه دود غیبش زد
شاید ردّ یه اشک ، رو صورت فرشته اس
دیگه چی می تونه باشه
جز یه تکه پازل کهنه خیس شده ، زیر بارون .
شل سیلور استاین

چهارشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۸

روز احمقها


دیشب از آسمان بستنی متری با طعم توت فرنگی می بارید

امروز یک روز عادی است

دوشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۸